Skip navigation.
Home

ظهور بینام اعتراض شدید از بی عدالتی اجتماعی در جامعه افغان به مناسبت یک سالگی بینام

بینام نشریۀ انتقادی و طنزی که با نشر نخستین شمارۀ آن یکسال قبل از امروز غلغله ای را در جامعۀ نوپا،خمود و جمود افغان های مقیم کانادا و سایر نقاط جهان برپا نمود. مواد و مطالب کوبنده وتند آن بر مزاق بسیاری از هموطنان، حتی صاحبان برخی رسانه ها خوش نخورد، بدان به دیده شک و تردید نگریستند. این کنش و واکنش ها دور از انتظار نبود. در جامعه ای که اکثرًا به کرنش، تملق، مدح و چاپلوسی عادت کرده باشند؛ حرف تند و تلخ و کوبنده قابل تحمل و پذیرش نیست. مردم زود بر افروخته، عصبانی و خشمگین می شوند. درهمچو موارد بازتاب و عکس العمل ناشیانه و نا سنجیده در یک محیط عقب مانده و مملو از تعصب وسیر قهقرایی یک امر طبیعی به شمار میرود. اگر چه واژه ها و ژانرهای طنز، هجو و هزل پیشینۀ تاریخی ای طولانی دارد. در فرهنگ های معاصر به تناسب لغت نامه های قدیمی در شرح این اصطلاحات تفاوتهای اندکی به چشم میخورد. در فرهنگ فشردۀ سخن که در سال1382 تحت نظر گروه از دانشمندان و زبانشناسان تالیف گردیده؛ واژه طنز را حسب ذیل بیان کرده اند: «طنز 1ـ شیوۀ بیان ادبی، اعم از شعر ونثر، که دران عیب های فردی و اجتماعی مورد تمسخر قرار می گیرد و هدف آن اصلاح رفتارهای بشری است. 2ـ سخن طعنه آمیز یا تمسخر آمیز. 3ـ گوشه و کنایه زدن و طعنه زدن» (فرهنگ فشرده سخن، دکتر انوری، ص1522.) هجو، نکوهش کردن کسی و بر شمردن عیب ها و بدیهای او. خواه به حقیقت و خواه به ادعا، در شعر و نثر.(همانجا، ص1591) هزل، 1ـ هرنوع سخن غیر جدی و شوخی. 2ـ شعر یا نثری که دارای مضامین غیر اخلاقی و مغایر ادب اجتماعی است. (همانجا، ص 2600) حالا که به این سه واژه تا حدودی آشنایی حاصل کردیم، میرویم به سراغ بینام که در طی یک سال گذشته چه گلهای به آب داده است. طنزها، چه منثور وچه منظوم استادانه و هدفمند برگزیده شده، هدف را دقیق نشانه گیری کرده، نقاب و پرده های ضحیم تعصب و تاریک اندیشی را از چهرهای بت های تقدیس شده، به دور افگنده و ماهیت اصلی آن را شجاعانه افشا و برملا کرده است. یکی دیگر از شگردهای ابتکاری نشریه، برگزیدن نامهای مستعاراست برای قلم بدستان بینام که فوق العاده کوبنده و کارشناسانه و از لحاظ روانی موٍثر، خشن و ناب. مثل «درفش»،«هستی»،«زنبور»،«ریگمال»،«ابریشم نفس»،«کپی کش»و«شیردل». این نامها بیشتر از نامهای دیگر در بینام درخشیده و ولوله در آغیل برپا کرده اند. برخی ها از تعجب الغه بالای تولَغَه مانده اند. یک عدۀ دیگرکه با نام، هزل و هجوبیگانه و نا آشنا بوده، دچار بیم، دلهره و اضطراب شده؛ گویا خود را درمعرض ضربۀ هولناک مقاله ها و مقوله ها احساس کرده و عجولانه ونا سنجیده واکنش های تند وگستاخانۀ نشان داده اند؛ حتی گاهی تا مرحلۀ دسایس و توطئه های گروپی پیش رفته؛ دست به تهدید و تخویف زده و حتی سر راه مدیر مسوول بینام را چون لنده غر ها سد نموده، تهدید به لت و کوب کرده اند. شوربختانه، برخی هموطنان ما که تا هنوز ملوث به فرهنگ خشونت و تفنگ سالاری هستند، به رموزو مزایای دموکراسی و آزاد اندیشی در شرایط جامعۀ کثیرالملیتی مثل کانادا، تمایل پیدا نکرده و یا پی نبرده اند. دست ازاندیشۀ خرافه پرستی و برتر اندیشی نکشیده اند، همان نغمه و ملودی کهنه و فرسوده قدیمی را که دیگر ارزش تاریخی خود را از دست داده اند، زمزمه میکنند. در شماره های چهار و پنج اسم های :«دارکوب»،«غرأ»،«خاکسار»،«آتش نفس»،«چپه دوربین»و«بی باک» در پهلوی سایر نامها اضافه شده اند. این امر به این مفهوم است که ساحۀ همکاری نویسندگان با بینام در حال توسعه وگسترش است. تا جاییکه دیده شد، بینام بسیاربه زودی جای پایی بین مردم برای خود بازکرده،علاقمندان و شیفته گان بیشماری در سراسر جهان پیدا کرد. در استرالیا بینام به مثابه یک نشریه پیشقدم و سراهنگ در جهان طنز، محتوای آن طی برنامۀ رادیویی جامعۀ افغانی مورد نقد و ارزیابی مثبت قرار گرفته، نوشته ها ابتکاری،خلاقانه، آموزنده و کوبنده تلقی گردیده، لرزه در ارکان ارتجاعِ کهنه اندیش و کهنه خر انداخته است. بینام بعد ازانکه دارای وب سایت انترنتی گردیده، حامد کرزی رئیس جمهور ووزیر فرهنگ وجوانان آقای خوش و خرم و ده ها دولتمرد افغانستان در جمع خوانندگان آن افزوده شده است. برخی روزنامه فروشان در افغانستان فوتوکاپی بینام را در بازار سیاه به بهای گزاف پنهانی به فروش میرسانند. قرار راپور های موثق واصله از کشوردر پارلمان افغانستان برخی وکیل های منور و نیمه روشنفکربینام را مخفیانه میخوانند. با اینکه بینام راوکلای پارلمان نمی پسندند، ولی دست بدست همه میگردد، بعضی آنها ترانه های منظوم بینام را هنگام سخنرانی میخوانند ولی از بینام اسم نمیبرند. ا جاییکه دیده میشود طرفداران و خریداران بینام در کانادا به طور قابل ملاحظۀ افزایش یافته است. مثلا هفته گذشته یکی از دوستان از ونکوور تیلفونی شکوه سر داد که : ای نا جوانا، یگان چیز خوبیشه در تورنتو تنها می خورین؛ از ما هیچ یادی هم نمی کنید. من برایش گفتم ای درست اس که ما خوردنی ها را تنها میخوریم، همانطوریکه شما هم تنها میخورین. او دفعته حرف مرا قطع کرد و گفت: مقصد مه از تنها خوردن؛تنها خواندن اس. یک سال اس که نشریه به اسم بینام با محتوای استثنایی در تورنتو نشر میشه و تو ناجوان ماره بی خبر ماندین. حد اقل وب سایتشه برما نقل ندادین. چطور شد که اولادها ده یک شنگگ وب سایت اندیشۀ نو گیرش آوردن. گفتم: کمت بچی اسلم! گفت به قول مولانای بلخ: رحمت حق بر سر بنده بود آنکه او جوینده یابنده بود. نوشته ها و مضامین دربینام، طی یکسال گذشته، چه سیاسی بوده، چه اجتماعی، فرهنگی و انتقادی، با موازین واژه های ذکر شده، از هر رهگذر مطابقت داشته و از هر جهت در خور توجه و قابل یاد دهانی است. اکثر قلم بدستان وو دگر اندیشان را به شورو و هیجان آورده، واکنش های موافق و مخالفت، مثبت و منفی بروز دادند، از میرزا بنویس مبتدی گرفته تا کاندید اکادمیسین توانای و احساسات به غلیان امده خود را به نمایش گذاشتند. آنانکه در قلمرو ادبیات به رتبۀ سر کاتبی قلمک میزدند، اندیشۀ شان را در قالب نظم درآورده، به بینام جهت نشر ارسال کردند، آن قدر عقده های مردم طی سالهای بحران و جنگ و خونریزی سرخورده وسرکوب شده که اگر به نحوی از انحا بیرون نریزند، مردم را به جنون مبتلا خواهند ساخت. حوادث و رویداد ها چنان به سرعت و پیهم شکل میگیرد، دگرگون و واژگون شده تحول می پذیرد که مردم هر لحظه وقوع حادثه جدیدی را انتظار می کشند. دغدغه و تشویش مردم در مجموع از بی امنیتی، بیکاری، بی نانی، فساد، استبداد، اتلاف حقوق، برتری جویی، زن ستیزی، خصومت و دشمنی با آزادی بیان، نوکر صفتی،استعمارزده گی و ده ها عوامل دیگر است. بخاطر سرنوشت نا معلوم و مبهم، با بی باوری و بیم به فردا میاندیشند، فردایی که امید و آرزو دران تاریک و کمرنگ جلوه میکند... از اصل موضوع دور نرویم. در شماره ششم پهلوانهای جدیدی به نام «کمند»،«باغی»و«لباد» قد بلندک کرده اند. در شمار های بعدی «زرشناس»،«دانش آموز»،«واقعبین»،«بی باک»،«صاعقه»،«نق نقی»،«قمچین»،«چقمق»،«مرچ سرخ»و«نوشادر» در جمع محررین عرض اندام و آغاز به در فشانی کرده اند که نوشته ها پخته تر و گرانسنگ تر شده و ابعاد گسترده تری از مسایل و دشواری روز افزون زندگی اجتماعی را مورد ارزیابی و تحلیل قرارداده و به باد انتقاد و نکوهش گرفته اند. وقتی به شماره های یکسال گذشته نظر می افگنی، مشاهده می کنی که ادبیات منظوم یا بهتر بگوییم نو شته های منظوم روبه ترقی وتحول بوده، مسایل مغلق و پیچیدۀ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در قالب شعرنقد و بررسی کرده و بی باکانه به تمسخر گرفته، سره را از ناسره جدا کرده، شگوفایی ادبیات منظوم را مسجل ساخته است. بالخصوص اشعار انتقادی که در سرلوحۀ بینام انتخاب و درج میگردد؛ شناخت عمیق دست اندر کاران بینام وتسلط کامل آنان را از جوهر و عصارۀ ادبیات قدیمی به نمایش می گذارد، چنان پرمعنا، پرمحتوا، ژرف و کوبنده است که یک رباعی از چند مقاله گویاترو پویا تر است. در این یادداشت های مختصر در صدد آن نیستیم که وارد جزئیات موضوع شویم. واکنش ها و عکس العمل ها نشان دهنده آن است که گرایش مردم برای مطالعه و خواندن و به دست آوردن بینام رو به فزونی است. این امر درذات خود یک موضوع در خور توجه و برای کارکنان بینام یک موفقیت بزرگ است. تلاش و مساعی خسته گی ناپذیر دست اندر کاران نشریه بینام از هر لحاظ ستودنی و در خورتمجید است. روز به روز به سوی تعالی و پیشرفت گام بر میدارد، صحافت و تنظیم مطالب و غلطی های تایپی رو به کاهش است. ولی بهبود کامل آن دقت وتوجه بیشتر را ایجاب میکند. همچنان مساله توزیع بینام یک مشکل حل ناشدنی است. بسیاری فروشگاه های افغانی زیرتاثیر پروپاگند و تبلیغ سوء نیروهای تاریک اندیش و ضد دموکراسی و آزادی بیان، تا حدودی راضی نیستند که نشریۀ بینام را مثل نشریه های دیگردر قفسه نشرات بگذارند و ازان مراقبت به عمل آورند. اگر ما به صورت واقعی بیاندیشیم، در کشور پیشرفتۀ کثیرالفرهنگ زندگی میکنیم که تمام حقوق وازادیهای شهروندی دران به تمام معنا تضمین و رعایت شده است. احترام به حقوق و آزادیهای دیگران در واقع احترام به حقوق خود ما است. ما مجبور ومکلف هستیم که به آرأ، عقاید و نظر دیگران به دیده قدر بنگریم ولواگر بدان موافق و همنوا هم نباشیم. اگر قرار باشد که ما واکنش نشان بدهیم، راه ها و شیوه های منطقی و اصولی را اختیار کنیم، بلاغت و پخته گی خود را خرد مندانه نشان دهیم که شایستۀ انسانهای عاقل، دور اندیش و نخبه است. دیگر اندیش دیگرو تاریک اندیش دیگر است.درحالیکه مجمع فرهنگی افغانهای مقیم کانادا و هیأت تحریر اندیشۀ نو یکسالگی نشریه انتقادی و طنزی بینام رابرای صاحب امتیاز و مدیر مسوول آن جناب سید موسی عثمان صمیمانه مبارکباد میگوید، موفقیت های روز افزون از بارگاه الهی برای نویسندگان مبتکر بینام خواهان است. دربخش دوم این یادداشت ها شما را با پیشینۀ تاریخی طنز، هجو و هزل طور مختصر آشنا می سازیم تا در پرتو آن شما به اهمیت و ارزش این مقوله ها پی برده، منبعد با ابعاد گسترده تری با اینگونه مسایل با خویشتن داری و خونسردی برخورد نمایید؛ نگذارید تا نیروهای آزادی ستیز و ابن الوقت در راه آزادی مطبوعات سنگ اندازی و لجن پراگنی کنند؛ ذهنیت های پاک هموطنان فرهنگدوست و خردمند مارا مغشوش و پریشان نمایند و بدینوسیله آب در آسیاب دشمنان بریزند. حالا میاییم مسیر تاریخی طنز را مرور میکنیم و بردانش خود در این راستا میافزاییم، در مقدمه کتاب «سیاه سپید اندرون» چنین میخوانیم: طنز یعنی گریه ی متبسم، گریه ی که نمی تواند بنابر حاکمیت استبداد، نابسامانی جامعه را آشکارا درهق هق بلند بریزد و با چشمان خون پالا، شفق خون فقیران و ستمدیدگان را در جامهای بلورین ستمگران زر اندوز بنمایاند، در چنین حالتی که هر نوای عدالت خواهانه ای در گلو خفه میشود، طنز به بلندای دردهای جامعه ی انسانی، دست افشان و پایکوبان قاه قاه می زند. در حقیقت، تپش های بسملی است که کوته نظران رقص انگارند. درجغرافیای وسیع زبان دری، آن که بر چکاد این گریۀ متبسم ایستاده است، مولانا نظام الدین عبید زاکانی است.رسایل گرانسنگ این فرهیختۀ درد آشنا چون «اخلاق الاشراف»، «رساله ی دلگشا»، «رساله ی صد پند» وغیره، چنان ستیهنده است و ظریف، که نه تنها آیینه دار عصراوست، که ابتذالات اعصار دیگر را نیز در این آیینه می توان به تماشا نشست،و باز هم زمزمه نمود: «الجاهل: دولتیار»، «العالم: بی دولت»،«الصوفی : مفت خوار»، «الشاعر :طامع وخودپسند»، »القاضی :آنکه همه او را نفرین کنند»، « الرشوه :کار ساز بیچارگان»،«البازاری : آن که از خدا نترسد»..بذله های عریان و هزل تند و تلخ این ر کورد دار طنز، نمی گویم که دیده وران از گریه ی نهفته در این شوخ و شنگی ها، آگاه اند و با سوز و درد آن گریسته اند و ذهن ظاهر نگر نیز از فرط خنده ـ به تعبیر هراتیان ـ «گرده درد» گردیده، و چه بسا از فشار خنده، اشکی ریخته باشد. پس از مولانا عبید، فرزند فرهیخته ی کمال الدین حسین بن علی واعظ کاشفی است که برمسند طنز تکیه می زند، و بر حسب توان و توشۀ، زمانان، خنده ی گریستن را می آزماید